فِی جَنَّاتٍ یَتَساءَلُونَ (40) عَنِ الْمُجْرِمِینَ (41)

«جَنَّاتٍ »: بهشت‌هایی که وصف آن‌ها به آخر نمی‌رسد.(قابل توصیف نیست).

اعراب «جَنَّاتٍ »:

 1. حال از «أَصْحابَ الْیَمِینِ »

2. حال از ضمیر «أَصْحابَ الْیَمِینِ » یعنی (هُم) در «َیتَساءَلُونَ» یعنی:

یَتَساءَلُونَ .عَنِ الْمُجْرِمِینَ:

1. بهشتیان از یکدیگر می‌پرسند.

2. بهشتیان از غیر خود از حال جهنمیان می‌پرسند.

باب تفاعل برای غیر معنای مشارکت به کار رفته مانند:

«تداعیناه، أی: دعوناه‏»: خواندیم و دعوت کردیم او را، یعنی: ما او را خواندیم.(یک طرفه)

 

ما سَلَکَکُمْ فِی سَقَرَ (42)

جواب این سؤال را می‌خواهند که: چه چیزی شمارا به سقر کشاند؟

این بیان چیزی است که بین سؤال کنندگان و مجرمین جریان دارد و مجرمین جواب می‌دهند.

 

قالُوا لَمْ نَکُ مِنَ الْمُصَلِّینَ (43)

می‌گویند ما از نمازگزاران نبودیم.

 قیل: نماز واجب نمی‌خواندیم.

تفسیر علی بن ابراهیم: «کُلُّ نَفْسٍ بِما کَسَبَتْ رَهِینَةٌ إِلَّا أَصْحابَ الْیَمِین‏» الیمین: امیر‌المؤمنین? و اصحابش و شیعیانش هستند که به دشمنان خاندان رسول می‌گویند: «ما سَلَکَکُمْ فِی سَقَر» می‌گویند:«لَمْ نَکُ مِنَ الْمُصَلِّین‏» ما از پیروان ائمه? نبودیم.(مصلین: پیرو)

کافی: محمد بن فضیل از امام موسی کاظم? پرسید: «لَمْ نَکُ مِنَ الْمُصَلِّینَ‏» امام فرمود: إنّا لم نتولّ وصی محمّد و الأوصیاء من بعده، و لا یصلّون علیهم.: ما تحت ولایت وصی محمد? و اوصیاء بعد از او در نیامدیم و بر ایشان صلوات نفرستادیم.

ادریس بن عبدالله از امام صادق? تفسیر: «ما سَلَکَکُمْ فِی سَقَرَ قالُوا لَمْ نَکُ مِنَ الْمُصَلِّینَ‏»را پرسید: امام: منظور این است که ما از پیروان ائمه نبودیم، کسانی که خدا در مورد ایشان می‌فرماید:«وَ السَّابِقُونَ السَّابِقُونَ، أُولئِکَ الْمُقَرَّبُون‏» آیا نمی‌بینی مردم کسی را که در یک جمع مسابقه پشت اولین نفر سر می‌آید مصلی می‌نامند؟ اینجا هم منظور از «لَمْ نَکُ مِنَ الْمُصَلِّین‏» یعنی ما از پیروان «السَّابِقُونَ: ائمه?» نبودیم.

تفاوت خطبه نهج البلاغه با اینجا: «تَعَاهَدُوا أَمْرَ الصَّلَاةِ وَ حَافِظُوا عَلَیْهَا وَ اسْتَکْثِرُوا مِنْهَا وَ تَقَرَّبُوا بِهَا فَإِنَّهَا کانَتْ عَلَى الْمُؤْمِنِینَ کِتاباً مَوْقُوتاً أَلَا تَسْمَعُونَ إِلَى جَوَابِ أَهْلِ النَّارِ حِینَ سُئِلُوا ما سَلَکَکُمْ فِی سَقَرَ قالُوا لَمْ نَکُ مِنَ الْمُصَلِّین‏».

کافی: عقیل خزائی می‌گوید: امیر‌المؤمنین قبل از جنگ مسلمانان را این‌گونه سفارش کرد:

نهج البلاغه: «تعاهدوا(امر) الصّلاة و حافظوا علیها و استکثروا منها و تقرّبوا بها، فإنّها کانت على المؤمنین کتابا موقوتا، و قد علم ذلک الکفّار حین سئلوا: ما سَلَکَکُمْ فِی سَقَرَ قالُوا لَمْ نَکُ مِنَ الْمُصَلِّینَ‏. و قد عرف حقّها من طرقها»

نسبت به مسئله نماز تعهّد داشته و آن را محافظت کنید و زیاد نماز بخوانید و آن را وسیله تقرّب خود با پروردگار قرار دهید. و کافران این را دانستند وقتی از ایشان سؤال شد: چه چیزی شما را به سقر  کشاند گفتند ما از نمازگزاران نبودیم،‌ در حالی‌که حق آن را از راه‌هایش دانسته بودند.‌

تفاوت خطبه نهج البلاغه با اینجا: «تَعَاهَدُوا أَمْرَ الصَّلَاةِ وَ حَافِظُوا عَلَیْهَا وَ اسْتَکْثِرُوا مِنْهَا وَ تَقَرَّبُوا بِهَا فَإِنَّهَا کانَتْ عَلَى الْمُؤْمِنِینَ کِتاباً مَوْقُوتاً أَلَا تَسْمَعُونَ إِلَى جَوَابِ أَهْلِ النَّارِ حِینَ سُئِلُوا ما سَلَکَکُمْ فِی سَقَرَ قالُوا لَمْ نَکُ مِنَ الْمُصَلِّین‏».

مصلین به سه معنا آمده: 1. صلاة: نماز 2. تبعیت از ائمه 3. صلوات بر ائمه علیهم السلام

معنی آیه: ما به مسکین (فقیر خانه نشین) غذا نمی‌دادیم.

آن‌چه که واجب بود به ایشان بدهیم، به ایشان نمی‌دادیم.

دلیل آیه: کافران در قیامت از فروع هم سؤال می‌شوند.

 

وَ لَمْ نَکُ نُطْعِمُ الْمِسْکِینَ (44)

ما به مسکین (فقیر خانه نشین) غذا نمی‌دادیم.

آن‌چه که واجب بود به ایشان بدهیم، به ایشان نمی‌دادیم.

دلیل آیه: کافران در قیامت از فروع هم سؤال می‌شوند.

 

وَ کُنَّا نَخُوضُ مَعَ الْخائِضِینَ (45)

مفردات: نخُوضُ: غور می کردیم، فرو می‌رفتیم، هم‌نشین و هم صدا بودیم.

همراه اهل باطل وارد می‌شدیم (فرو می‌رفتیم).

 

وَ کُنَّا نُکَذِّبُ بِیَوْمِ الدِّینِ (46)

ذکر قیامت را  به خاطر تعظیم آن تأخیر انداخته است.

یعنی: ما بعد از این کاملا قیامت را تکذیب می‌کردیم.

 

حَتَّى أَتانَا الْیَقِینُ (47)

تا مرگ و مقدمات آن فرا رسید.

 

فَما تَنْفَعُهُمْ شَفاعَةُ الشَّافِعِینَ (48)

تفسیر علی بن ابراهیم: «وَ لَمْ نَکُ نُطْعِمُ الْمِسْکِین‏» فرمود: حقوق آل محمد? از خمس ذوی‌القربی و یتیمان و مساکین و در راه ماندگان را نمی‌دادیم، در حالیکه ایشان آل محمد?  بودند. و «فَما تَنْفَعُهُمْ شَفاعَةُ الشَّافِعِین‏»: یعنی اگر هر نبی مرسلی و هر ملک مقربی در حق دشمن (ناصبی) خاندان رسول شفاعت کند، شفاعت ایشان پذیرفته نخواهد شد.

مجمع البیان: «فَما تَنْفَعُهُمْ شَفاعَةُ الشَّافِعِین‏»: شفاعت ملائکه و انبیاء به ایشان (مجرمین) سودی نمی‌بخشد، آن‌گونه‌ای که شفاعت به موحدین و خداپرستان سود می‌رساند.

در روایت عطاء آمده: شفاعت ملک و شهید و مؤمن به کفار سودی نمی‌رساند. و این سخن این اجماع را تأیید می‌کند که گفته شده: عقاب کفار با شفاعت ساقط نمی‌شود.

رسول‌خدا?: مردی از اهالی بهشت می‌گوید: پروردگارا، فلانی بنده‌ی تو در دنیا به من جرعه‌ای آب  داد،‌ پس مرا شفاعت کننده‌ی او قرار بده، خدا می‌فرماید: برو و او را از آتش بیرون بیاور، مرد می‌رود و در آتش جستجو می‌کند تا او را بیرون می‌آورد.

پیامبر?: به درستی که در امت من افرادی هستند که خداوند به واسطه‌ی شفاعت ایشان تعدادی بیشتر از قبیله‌ی مضر را وارد بهشت می‌سازد (تعداد قبیله‌ی مضر بسیار بوده و برای بیان کثرت استعمال می‌شده است).

 

فَما لَهُمْ عَنِ التَّذْکِرَةِ مُعْرِضِینَ (49)

پس آنها را شفاعت شفیعان سودى نخواهد بخشید.

«التَّذْکِرَةِ »: یعنی کسانی که از این یادآوری رویگردان می‌شوند.

1. قیل: القرآن

2. عام‌تر از قرآن: هر تذکر دهنده‌ای

- نقش «مُعْرِضِینَ»: حال

کافی: محمد بن فضیل از امام کاظم? پرسید: «فَما لَهُمْ عَنِ التَّذْکِرَةِ مُعْرِضِینَ » امام? فرمود: از ولایت اعراض می‌کنند.

تفسیر علی بن ابراهیم قمی: از هر آن‌چه دوستی امیر المؤمنین? را یاد آور می‌شود، ‌اعراض می‌کنند.

 

کَأَنَّهُمْ حُمُرٌ مُسْتَنْفِرَةٌ (50)

گویى گورخرانى رمیده‏اند.

الحِمارُ العَیْرُ الأَهْلِیُّ و الوحشی، و جمعه‏ أَحْمِرَة و حُمُرٌ و حَمِیرٌ و حُمْرٌ و حُمُورٌ، و حُمُرَاتٌ‏ جمع الجمع‏

حُمُرٌ جمعُ‏ حِمار (لسان العرب، ج4، ص 212)

ایشان را در روی‌گردانی و رم کردنشان در شنیدن حق به خرانی رم کننده تشبیه کرده است.

 

فَرَّتْ مِنْ قَسْوَرَةٍ (51)

که از (مقابل) شیرى فرار کرده‏اند.

مفردات: «قَسْوَرَة»: اسد = شیر

فَعْوَل?: قسوره از «قسر = قهر»

قرائت نافع و ابن عامر: به فتح فاء در مستنفَر? (ر.ک: معجم القراءات القرانیه: دکتر احمد مختار عمر و دکتر عبد العال سالم مکرم،‌ج 7، ص 265-266)

ارشاد مفید: از کلام امام علی?: أیّها النّاس، إنّی استنفرتکم لجهاد هؤلاء القوم فلم تنفروا، و أسمعتکم فلم تجیبوا، و نصحت لکم فلم تقبلوا، شهودا کالغیّب، أتلو علیکم الحکمة فتعرضون عنها، و أعظکم بالموعظة البالغة فتنفرون عنها کَأَنَّهُمْ حُمُرٌ مُسْتَنْفِرَةٌ، فَرَّتْ مِنْ قَسْوَرَةٍ.

 ای مردم من شما را برای جهاد با این قوم حرکت می‌دهم، ‌اما شما حرکت نمی‌کنید، و به شمامی‌گویم، اما جواب نمی‌دهید‌، شما را نصیحت کردم، اما قبول نمی‌کنید، حاضرانی هستند همچون غایبان، حکمت را بر شما عرضه می‌کنم، ولی از آن رویگردان می‌شوید، شما را با موعظه‌های رسا اندرز می‌دهم، ولی شما از آن رم می‌کنید. «کَأَنَّهُمْ حُمُرٌ مُسْتَنْفِرَةٌ (50) فَرَّتْ مِنْ قَسْوَرَةٍ (51)

 

بَلْ یُرِیدُ کُلُّ امْرِئٍ مِنْهُمْ أَنْ یُؤْتى‏ صُحُفاً مُنَشَّرَةً (52)

بلکه هر کدام از آنها انتظار دارد نامه جداگانه‏اى (از سوى خدا) براى او فرستاده شود!

«صُحُفاً مُنَشَّرَةً »: صحیفه‌ها و ورق‌هایی که باز شود و خوانده شود.

شأن نزول:

قیل: به رسول‌خدا? گفتند: از تو پیروی نمی‌کنیم، تا برای هر یک از ما کتابی از آسمان از جانب خدا بیاوری مبتنی بر اینکه فلانی از محمد پیروی کن.

تفسیر قمی: امام باقر?: «بَلْ یُرِیدُ کُلُّ امْرِئٍ مِنْهُمْ أَنْ یُؤْتى‏ صُحُفاً مُنَشَّرَةً»  این بدان دلیل است که گفتند: ای محمد به ما خبر رسیده که مردی از بنی اسرائیل گناه می‌کرد، وقتی صبح می‌شد، گناه او و کفاره‌اش نوشته شده بالای سرش بود، جبرئیل بر رسول‌خدا? نازل شد و گفت: قوم تو سنت بنی اسرائیل را در مورد گناهان خواسته‌اند، اگر بخواهند این کار را برای ایشان انجام می‌دهیم و مؤاخذه‌ی ایشان را هم مثل مؤاخذه‌ی بنی اسرائیل قرار می‌دهیم، مردم دانستند که رسول‌خدا? این امر را برای قومش دوست ندارد.

 

کَلاَّ بَلْ لا یَخافُونَ الْآخِرَةَ (53)

«کَلاَّ »: رد کردن معجزات پیشنهادی (اقتراحی) ایشان

 

«بَلْ لا یَخافُونَ الْآخِرَةَ »: بلکه از آخرت نمی‌ترسند، به همین دلیل از یاد‌آوری‌ها رویگردان می‌شوند، نه به این دلیل که به ایشان صحف داده نشد.

 

کَلاَّ إِنَّهُ تَذْکِرَةٌ (54)

«کَلاَّ »: رد کردن رویگردانی ایشان است.

«إِنَّهُ تَذْکِرَةٌ »: همانا آن تذکر و یادآوری است و چه تذکری است!

محمد بن فضیل از امام کاظم? پرسید: «کَلاَّ إِنَّهُ تَذْکِرَةٌ » امام فرمود: ولایت

 

فَمَنْ شاءَ ذَکَرَهُ (55)

هر کس بخواهد (پند بگیرد،) آن را متذکر می‌شود.

 

وَ ما یَذْکُرُونَ إِلاَّ أَنْ یَشاءَ اللَّهُ هُوَ أَهْلُ التَّقْوى‏ وَ أَهْلُ الْمَغْفِرَةِ (56)

هیچ کس پند نمى‏گیرد مگر اینکه خدا بخواهد؛ او اهل تقوا و اهل آمرزش است‏.

«وَ ما یَذْکُرُونَ إِلاَّ أَنْ یَشاءَ اللَّهُ »: اگر خدا بخواهد:

1. یادآور شدن ایشان را

2. یا مشیت ایشان را مثل قول خدا: «وَ ما تَشاؤُنَ إِلَّا أَنْ یَشاءَ اللَّهُ‏» : تصریح به این که فعل بنده فقط به مشیت الهی است.

«هُوَ أَهْلُ التَّقْوى»: خداوند شایسته این است به اینکه از عقاب او بترسند.

«وَ أَهْلُ الْمَغْفِرَةِ »: شایسته است به اینکه بندگانش به خصوص متقین را ببخشد.

تفسیر قمی: شایسته است که تقوای الهی پیشه شوده و شایسته است که خدا ببخشد.

توحید: امام صادق?: «هُوَ أَهْلُ التَّقْوى‏ وَ أَهْلُ الْمَغْفِرَةِ »: خدا فرموده: من شایسته‌ی آنم که تقوایم پیشه شود و بنده‌ام به من چیزی را شریک نکند، پس من شایسته ام اگر بنده‌ام چیزی را با من شریک نکرد، او را داخل بهشت کنم. و امام فرمود: همانا خدا به عزت و جلال خود قسم خورده که اهل توحید را به آتش عذاب نکند.

 

 



موضوع :